تولد 5 ماهگیت مباررررررررررررررررک
وای که روزا چه بیرحمانه میگذره... الان دقیقا 5 ماه و 5 روز 5 ساعت از ورود فرشته کوچولومون می گذره هر روز شاهد رشد و بالنده شدنت هستم و هر روز عاشقانه تر از قبل در آغوش میگیرمت. گاهی شبها که چشمامو باز میکنم و میبینم که مثل فرشته ها خوابیدی دلم برات پر میکشه و کلی دستای نازتو میبوسم و خدا رو شکر میکنم. ماشالله حسابی برای خودت خانمی شدی ها. یه دختر خوشگل و ناز با نمک که کارای جدید بلده و با هر حرکتش دل مامان و بابا رو آب می کنه. حسابی شیطون بلا شدی و تا زمانیکه پیش مامانی به همه می خندی ولی اگه از دیدت خارج بشم دیگه کم کم صدات درمیاد. چند روز پیش که مشهد بودیم یه روز رفتم حرم عسلم خواب بود گداشتمش پیش خاله جون هههه 2 ساعتم نشد برگشتم دیدم...